گربه ی قرمز گربه ی آبی
گربه قرمز گربه آبی
گربه قرمز و گربه آبی در خانه ای زندگی می کردند؛گربه ی آبی در طبقه ی بالایی بود و گربه ی قرمز در طبقه ی پایین؛آن ها هروقت همدیگر را می دیدند شروع میکردند به دعوا و خرررر و فیس فیس کردن؛گربه ی آبی آرزو داشت مثل گربه ی قرمز زبر و زرنگ باشد و گربه ی قرمز هم دلش میخواست به زرنگی گربه ی آبی باشد؛اما آنها فقط باهم می جنگیدند تا بتوانند مثل آن یکی باشند تا اینکه یک روز گربه آبی به فکرش رسید که اگر خودش را قرمز کند حتما زبر و زرنگ می شود؛پس شروع کرد به خوردن آلبالو و خرچنگ و هندوانه و کلی چیزهای قرمز دیگر؛گربه ی قرمز که داشت جاسوسی او را می کرد گفت:من از تو زرنگ ترم و رفت سراغ خوردن تمشک آبی و گل ها و ماهی های آبی و کلی خوراکی آبی دیگر؛اما مگر خوردن خوراکی قرمز و آبی رنگ آن ها را عوض می کرد؟!به نظر شما آرزوی این دوتا گربه برآورده شد یا آنها تا آخر عمرشان باهم دعوا و درگیری داشتند؟!
هدف داستان:داستانی بسیار زیبا مناسب برای بلند خوانی که با موضوع "حسادت در کودکان"است،و کودک در این داستان می آموزد که حسادت باعث می شود توانایی ها و تفاوت های فردی ما نادیده گرفته شود و فراموش شوند و نتوانیم با قدرت کاری را انجام دهیم و در عوض مهرو دوستی و اعتماد به یکدیگر دنیای مطلوبتر و شادتری را برایمان به ارمغان می آورد.
گروه سنی:مناسب برای سنین ۳تا ۹سال می باشد.
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر