کجا با این عجله؟
پسر کوچولو سفرش را با استقبال نسیم ملایمی آغاز کرد؛کمی چهار دست و پارفت و لحظه ای بی حرکت نشست؛یک روز حس کرد که میتواند راه برود و بایستد...وااای اینطوری سفرش آسان تر میشد؛از چیزی نمیترسید و پیش به سوی جلو راه میرفت؛گاهی در کشتزار ها می دوید و می چرخید؛همه جا را جست و جو میکرد؛گاهی هم میخوابید؛یک روز که به دنبال برگ شناور درخت بلوط روی آب میرفت؛خرگوش را دید که با عجله مثل برق از کنارش دوید و رفت؛از او پرسید"با این عجله کجا میروی؟!"در راه گربه ی مهربانی را دید که به سوالش جواب داد:"خرگوش عجله داشت زودتر سفرش را شروع کند،وقتش رسیده تو هم سفرت را آغاز کنی"اما پسرک خیلی وقت بود که سفرش را آغاز کرده بود و نباید از بقیه عقب می ماند؛او در این مسیر باید پشت سر خیلی ها میرفت؛به نظر شما چه کسانی جلوتر از پسرک در این مسیر رویایی رفتند؟!آیا پسرک میتواند سختی های این مسیر را تحمل کند و یا از کسی کمک میگیرد؟!
هدف کتاب:خواندن این کتاب زیبا به همراه تماشای تصویرگری های بسیار جالب و دیدنی آن به تمامی گروهای سنی توصیه میشود چرا که نویسنده در این داستان در تلاش است خواننده را به دنبال کردن رویاهایش در زندگی تشویق کند و همچنین سعی دارد در این کتاب کودکانی را که از مسیر اصلی خود دور شده اند به زندگی بازگرداند.
گروه سنی:مناسب برای سن ۷سال تا همیشه
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر