اما و مامان و مامانی
اِما،آفتاب پرست کوچولو که حوصله اش سر رفته و دلخور از سختگیری های اطرافیانش هست با مادر بزرگش، مامانی قایم باشک بازی می کنه و در خلال این بازی به دغدغه های بزرگتر ها پی می بره و ازین طریق میتونه ارتباط بهتری باهاشون برقرار می کنه ...
از نظر من نقطه عطف داستان جایی در انتهای قصه است که مادر بزرگ و اما عینک و عروسکشون رو به مامان می دن و بهش میگن" حالا تو هم اما هستی و هم مامانی و ما دوتا هم مامان هستیم، همه چیز رو بهتر می دونیم و از تو هم خوب مواظبت می کنیم"
و این نشون می ده که اِما به درک زیبایی از مادرش و علت مراقبتهای همیشگیش می رسه و در عین حال گویی به مادرش پیشنهاد می ده تو هم به دنیای ما قدم بگذار و ما رو درک کن و خیالت از بابت ما راحت باشه .
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر